{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ترسناکند رابطه هایی که به خاطر فرار از تنهایی شکل میگیرند رابطه هایی که آخرش چیزی نمی ماند به جز تنهایی عمیقتر و یک مشت حس آزار دهنده تر از قبل در درون آدمها !
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشه بیشتر تنهاست چون به هیچکس جز همان آدم فکر نمی کنه !
شب ها پرنده هایش می روند روزها ستاره هایش ببین ، آسمان هم که باشی ، باز تنهایی …
چرا بودنت راست و ریست نمی شود ؟ من که تمام پازل های تنهایی ام را درست چیده ام ؟!؟!
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد. شقایق هست تو نیستی چه باید کرد.
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.
مرگ حقه ، حق همیشه پابرجا. پس هیچ وقت حق رو که همیشه پابرجاسات رو فراموش نکن.
من امشب از فراق یار میگریم بسان عاشقان زار میگریم ، رفیق نیمه راه شد یار دیرینم ، دلم افسرده است بسیار میگریم.
ای کاش گذر زمان در دستانم بود: آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمیماند.
از آبشار پرسیدم کیستی ؟ گفت اشک کوه ، گفتم از چه می نالی؟ گفت از جدایی دوست!
زندگی کن! حتی اگر بهترینهایت را از دست دادی. چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت میسازد.
من آن شمعم که شبها در شبستان تو میسوزم ، به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو میسوزم.
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد. گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد. همه رفتند از این خانه بجز غم ، باز این یار قدیمی چه وفایی دارد.
امروز اومده بود دیدنم ، با یه نگاه مهربون ، همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد. گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده. وقتی رفت ، سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود.
شب است و آسمان را غم گرفته / سکوتم با نگاهش دم گرفته / شب است و کهکشانی در کنارم / ولی از دوریت من بیقرارم
ارزش بودنت را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنت میتوان فهمید!
ترسناکند رابطه هایی که به خاطر فرار از تنهایی شکل میگیرند رابطه هایی که آخرش چیزی نمی ماند به جز تنهایی عمیقتر و یک مشت حس آزار دهنده تر از قبل در درون آدمها !
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشه بیشتر تنهاست چون به هیچکس جز همان آدم فکر نمی کنه !
شب ها پرنده هایش می روند روزها ستاره هایش ببین ، آسمان هم که باشی ، باز تنهایی …
چرا بودنت راست و ریست نمی شود ؟ من که تمام پازل های تنهایی ام را درست چیده ام ؟!؟!
گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد. شقایق هست تو نیستی چه باید کرد.
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد ، عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد ، گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی ، یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.
مرگ حقه ، حق همیشه پابرجا. پس هیچ وقت حق رو که همیشه پابرجاسات رو فراموش نکن.
من امشب از فراق یار میگریم بسان عاشقان زار میگریم ، رفیق نیمه راه شد یار دیرینم ، دلم افسرده است بسیار میگریم.
ای کاش گذر زمان در دستانم بود: آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمیماند.
از آبشار پرسیدم کیستی ؟ گفت اشک کوه ، گفتم از چه می نالی؟ گفت از جدایی دوست!
زندگی کن! حتی اگر بهترینهایت را از دست دادی. چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت میسازد.
من آن شمعم که شبها در شبستان تو میسوزم ، به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو میسوزم.
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد. گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد. همه رفتند از این خانه بجز غم ، باز این یار قدیمی چه وفایی دارد.
امروز اومده بود دیدنم ، با یه نگاه مهربون ، همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد. گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده. وقتی رفت ، سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود.
شب است و آسمان را غم گرفته / سکوتم با نگاهش دم گرفته / شب است و کهکشانی در کنارم / ولی از دوریت من بیقرارم
ارزش بودنت را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنت میتوان فهمید!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}